لئون فستینگر یکی از پیشگامان روان شناسی اجتماعی، اهل ایالات متحده آمریکا بود. او در بروکلین نیویورک فارغ التحصیل گردید و سپس در دانشگاه آ ی ووا و تحت سرپرستی کورت لوین مشغول به تحصیل شد و مدرک دکتری خود را در رشته روان شناسی کودک در سال ۱۹۴۲ دریافت نمود.
در طول جلسه ای که برای لئون لستینگر به جهت انتصاب به عنوان استاد دانشگاه مینه سوتا ترتیب داده بودند، لئون فستینگر مطالعه معروف خود در اوک پارک را مطرح نمود که در آن یک فرقه که پایان دنیا را پیش بینی کرده بودند، مورد مطالعه قرار گرفته بودند. او در سال ۱۹۵۵ به دانشگاه استنفورد نقل مکان کرد و کار خود را در زمینه ی روان شناسی اجتماعی ادامه داد.
لئون فستینگر به دلیل ابتلا به سرطان کبد در سن ۶۹ سالگی در گذشت. نظریه ناهماهنگی شناختی او به موقعیتی اطلاق می شود که فرد با نگرش ها، عقاید و رفتارهای متضادی در خود مواجه می شود. این امر باعث احساس ناراحتی می شود که در نهایت به منظور کاهش ناراحتی و بازگرداندن تعادل یا مواردی از این دست، تغییری در یکی از نگرش ها، باورها یا رفتارها شکل می گیرد. به عنوان مثال، وقتی افراد سیگار می کشند (رفتار) و در عین حال می دانند که سیگار کشیدن باعث سرطان (شناخت) می شود، آنها در حالت ناهماهنگی شناختی قرار دارند.
نظریه ناهماهنگی شناختی لئون فستینگر (۱۹۵۷) نشان می دهد که ما یک انگیزه درونی داریم که همه نگرش هاو رفتارهایمان را در هماهنگی و اجتناب از ناهماهنگی نگه می دارد. این به عنوان اصل هماهنگی شناختی مطرح شده است.
مقایسه اجتماعی فستینگر مطرح می کند که یکی از مهم ترین ویژگی های ما انسان ها این است که دائما خود را با افراد دیگر مقایسه کرده و بر اساس نتیجه این مقایسه، لذت یا رنج را تجربه می کنیم. ما می خواهیم خودمان را بهتر بشناسیم، به عنوان یکی از معیارهای مهم، خود را با دیگران مقایسه می کنیم و بر این اساس درباره خود به قضاوت می نشینیم. انسان همواره درگیر مقایسه است و به زبانی ساده، بیش از این که قد دوستان خود را بداند، می تواند بگوید که کدام دوستانش از او کوتاه قدتر و کدام یک، بلندقدتر هستند.
به هر حال، در زمان فستینگر هنوز روان شناسی اجتماعی، قدرت و جایگاه و پشتوانه علمی امروزی خود را پیدا نکرده بود و بسیاری از نظریه های این حوزه، بیشتر به تجربه و تحلیل تکیه داشتند تا روش علمی. همین تکیه نداشتن به اصول علمی و تحلیل های مبتنی بر تجربه، یکی از مهم ترین انتقادهایی بود که به فستینگر و کارهایش وارد می شد. اما مطالعات فستینگر می تواند درس های مختلفی به ما بدهد. او درباره دوقطبی شدن و سایر چالش های کار تیمی، دیدگاه های ارزشمندی دارد. در بحث زندگی شاد، او بهتر از هر کسی می تواند به ما بگوید که مقایسه با دیگران، در چه شرایطی می تواند آسیب زننده باشد و در چه شرایطی، اتفاقا مفید و سازنده است.
فستینگر با بحث ناهماهنگی شناختی به ما برای تصمیم گیری کمک می کند و به ما می آموزد که چگونه ممکن است به خاطر مقایسه خودمان با دیگران، هدف گذاری های نامناسبی انجام دهیم یا اینکه چطور ممکن است انگیزه و انرژی مان در مسیری که طی می کنیم کاهش یابد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.